خدا


عاشقانه نگاه کردنت را دوست دارم..جانانه اغوش گرفتنت را دوس دارم...احساسم را دوست دارم وقتی دستانم را میگیری..امیدت را که منتظره بازگشتم است ...رهاترین رویا منم ک خوشبختی را با تو از نزدیک حس میکنم..دوس داشتنت مرا لبریز میکند از محبت از لبخند وحرمت..انقدر این عشق عمیق است ک دوست داشتنم را برای ادمهایت اسان میکند...وقتی دوستت دارم ب لبخند نزدیکم این حساوجه صبوری را ب من می اموزد...ازجنس تو بودن راهه من است من پای تمامه این راه با پای پیاده ومصمم میمانم . .دوستت دارم خداآا دوستتت دااآرم .رهاترین رویایه تو

کاش

کاش کسی بود از جنسه تو کاش کسی بود از جنسه ازخودگذشتن از جنسه فهمیدن زن یامرد فرقی نمیکند فقط دلم تویی میخواهد که نگاهم را بشناسد دستهایم را بگیرد ومرا ازین خستگی وجانکاهی ب تو برساند میدانی جزتو باکسی راحت نیسم اما ترسی دردلم ریشه داردک مرا ازخودم دور میکند اما خوب میشوم مگرنه خدا؟.......رهاترین رویا

خیلی دلم میگیرد


خیلی دلم میگیرد این روزها از خودم و از دست نیافته هایم از نرسیدن هایم پر از دردم این روزها اما میخندم تا کسی نفهمد ضعیف شده ام اما میدانم میگذرد مثله روز مثله شب میگذرد شاید ب رسیدن باخته باشم اما خودم را دلم را به این باختن نمیبازم نمیبازم به تلخیه این حسرت .دستهایم را محکم به خودم گره میزنم سخت است اما دوباره اغاز میکنم رفتنه تا رسیدن را تن پوشه باورم تکیه زدنه به توست خدااا رهاترین رویایه تو


این سکانس واقعیه  دوستم ازم پرسید:تاحالا عاشق شدی؟گفتم اره گفت چندبار؟ گفتم یک بار گفت پس میدونی عشق اول هیچوقت از یاد نمیره؟گفتم اره مطمئنم. گفت چجوری باهاش اشنا شدی؟گفتم از بچگی باهاش بزرگ شدم تاچشم باز کردم تا الان اوونو ذیدم.گفت باهاش در ارتباطی؟؟؟ گفتم اره همیشه باهمیم.بغض کردم ک گفت بهش میرسی؟؟؟اشکم سرازیر شد گفتم اره.گفت منم عاشقم خیلی میخواستمس زیبابود ولی نرسیدیم.گفت خوشبحاله عشقت چقد خوشبخته ک تو رو داره واینقد عاشقشی .گفتم من خوشبخت ترم ک اون عاشقمه. گفت حالا کی هست اسمش چیه؟ خوشگله؟؟؟گفتم مطمئنم از عشقه تو خوشکلتره اسمش رحمان رحیم حمید و زیاده اسماش ولی من صداش میزنم خداااا رهاتزین رویا

من پر از شعرم


من پر از شعرم من پر از شعرم تا اوج احساسی سپید می گریزم دریا را ابی تر خواهم دید وشناخت وبا موج به مهمانی ساحل میروم شعر من رویایه خیسه اشنایی نیس سراب یا خابی از کابوس نیس شعر من واقعییت را یافته وزیسته شعرمن زیباترین عشق وزیباترین فورانه عشق است شعرم عشق را زیباتر از گل وصف می کند وبا نسیم پاییزیه دل به استقباله ان میرود شعره من میگوید بودن هست عشقه تو هست پس بیا زندگانی را هم هست کنیم

پابرهنه

پابرهنه تاخدا پابرهنه تا خدا میروم دلشکسته تا خدا میروم چشم بسته دل رسته تا خدا میروم عاشقی را می خواهد این دله من زندگی خواهان است این جسم وتن من باتبسم بیصدا اوج میگیرم میخندم زیبا دستانه خدا را بی گلایه میگیرم انگاه زندگانی را در اغوش میگیرم زانوزده درصومعه خدا زارزار میگریم بار خدایا من تورا میخواهم تا دل هست عشق را میسازم دلی اشنا ب رنج عاشقی میخواهم

ته این روزها

از این جایی که من ایستاده ام تا ته این روزها فاصله خطه روشنه اشتباهات و تجربه هایه من است و ته این فاصله تویی تویی که منتظرم ایستاده ای تمامه این اشتباهات تمامه این تجربه ها روزنه هایه دوست داشتنم را پرررنگتر میکند با همین روزنه ها تا ته این روزها را میروم ولی هنوز خیلی دورم از انجایی که تو ایستاده ای ولی صبر میکنم تا به تو وته تمامه این روزها واشتباهاتم برسم تلاش می کنم من پایه دوست داشتنهایم میمانم پایه اشتباهاتم میمانم صبور بودن ورفتن را از تو یاد گرفتم از اینجایی که من ایستاده ام فاصله راهیست که مرا به تو میزساند خدایا عیچوقت به این اندازه عاشقت نبودم رهاترین رویا

خدا

اینجا همه چیز خوب هست اینجا همه ادما خوبن کسی محتاج یک لقمه نیست اینجا هوا عالی
است عشق هست اینجا دلی نمیگیرد اری خدا من هم خوبم  هی نفسیمیکشم اشکی میریزم و کمی هم دلم اشوب است میدانی چرا ؟ خدا همه را دروغ گفتم  به جز اخری نمیکشم دلت چون دلم بگیرد خدا هیچی خوب نیست نه نه هوا نه دلها و نه من ...بگذریم میشود مرا مرا به اسمانت دعوت کنی؟میدانی دیگر نمیتونم بمانم خیلی سردم است  مرا با خودت ببر به گرم ترین جایت خدا همین ...

دلدادگیت

هستی و  در لابلای بودنت پر میشوم هستی و در انعکاس روزها میان باخت هایم و یافت هایم تو رو می بینم رویای تو بی حد ومرز عاشقم میکند رویایی که هر لحظه با نفسهایم احساسش میکنم هستی و دیگر نیست هیچ شکی برای دلدادگیم تو هم بی هیچ حد و مرزی دلداده منی این دلدادگی تو برای تمام عمرم کافیست تو که باشی نیستی ها رنگ می بازند میدانم این دلدادگی هیچ توانی ندارد هر لحظه در من غوغا میکنی روهایم  با تو به من می رسند .خدای من

سلام

به زودی در اینجا شعرها و دست نوشته های سارا صالح زهی قرار میگرد